به يه اردو ببره البته فقط قصد داشت چيزه ديگه اي نداشت (پول و هماهنگي )
بنابراين ما بچه هاي فوق فعال اول متوسطه به زور هم كه شده زنگ هاي
درسي رو بيخيل شديم و يه حال اساسي ( البته بعدش يه گلو درد ) به خودمون
داديم آقاي رحيمي رو از همه بهتر ديديم و نقشه هاي شوممونو بهش گفتيم و
خدا به روزتون نياره كه تو اين سرما زديم بيرون و پدرمون در اومد
در هر حال با دوربين تازه كار من كه تازه گرفتم خيلي از عكس ها خراب
شد پس من چكيده ي اون عكس ها رو اينجا اوردم
...
...